دوران زندگی و امامت ایشان و پدر بزرگوارشان از پیچیدهترین و دشوارترینِ مقاطع تاریخ شیعه است. در آن دوران بنی العباسِ خودسر و قدرتطلب در پی نابودسازی اساس ولایت بودند؛ امّا با شعارها و ظواهری کاملاً دینی.
آنان از سویی این دو امام همام را از تماس مستقیم و آزاد با مردم ممانعت میکردند (تا آنجا که به عسکریین مشهور شدند)، و از سوی دیگر با تحریف معارف دینی و اختلافافکنی میان مسلمانان به دنبال اجرای نقشههای شوم خود بودند.
روشن است که در چنین فضایی امامت جامعه تا چه اندازه حساس و دشوار است؛ خصوصاً آنکه باید زمینهساز قطع ارتباط ظاهری و طولانی مدت شیعیان با امام بعد خود باشد. با این حال امام حسن عسکری علیهالسلام این وظیفه را به بهترین وجهِ ممکن انجام داد، و به رغم آنکه در 28 سالگی به شهادت رسید، دریایی بیکران از معارف و رهنمودهای فردی و اجتماعی را در اختیار بشریت گذاشت که در صورت توجه و اهتمام به آنها، بیتردید سعادت و خوشبختی نصیب آنان خواهد شد.
در یکی از نمونهها، فردی از شیعیان نامهای به آن حضرت نوشت و با گزارشی از اختلافات موجود در میان آنان، اظهار نگرانی کرد.امام حسن عسکری علیهالسلام در پاسخ به وی نامهای نگاشت که به رغم کوتاهی، بسیار درسآموز و تکاندهنده است. آن حضرت پس از اشاره به اینکه تمرّد برخی از ایشان، به عنوان امام و رهبر جامعه اسلامی، عالمانه و عامدانه است، و ریشه در حسادت دارد، توصیه فرمود که: «از افشاگری و ریاستطلبی بپرهیز که این دو مایه هلاکت و نابودی است».
این پند جاودانه را کتابهای معتبر و متعددی نقل کردهاند که از میان آنها میتوان به کتاب شریف «تحف العقول» (ص 487)، و نیز «کشفالغمه فی معرفه الائمه» (ج 2، ص 417) اشاره کرد. نکته مهم این است که بنا به مشروح این مکاتبه که در منبع اخیر ذکر شده است، نویسنده نامه از آن حضرت خواسته بود تا ریشه اختلافات اجتماعی و سیاسی را برای او بیان کند، و امام یازدهم علیهالسلام در پاسخ او به دو خصلت زشت اشاره کرد؛ یکی روحیه افشاگری و دیگری حالت ریاستطلبی. سپس این دو را مایه بدبختی و هلاکت معرفی فرمود.
1- روحیه افشاگری
انسانها طبعاً کنجکاوند، و مایلند از پشت پردهها آگاه شوند. وقتی افکار عمومی و افراد معمولی تشنه کسب اطلاعات هستند، کسانی هم پیدا خواهند شد که به رغم حرمت بیّن شرعی، قباحتِ آشکار اخلاقی، و ممنوعیتِ صریحِ قانونی، حتی اسرار نظام اسلامی را فدای منافع شخصی یا گروهی خود خواهند کرد. برای همین است که بخش زیادی از روایات این باب مربوط به وجوب کتمان اسرار نظام اسلامی و حرمت افشای اسرار و اخباری است که موجب نگرانی و اختلاف خودیها، و دلگرمی و جسور شدن دشمنان و بدخواهان میشود. نمونهاش را میتوان در سوره نساء، آیه 83 مشاهده کرد؛ این آیه شریفه؛ نشر بیجای اخبار در میان کسانی که قدرت تشخیص و ارزیابی صحت و سقم آنها را ندارند، نشانه نفاق و ضعف ایمان میشمارد.
معلوم است که مقصود افشای پروندههایی است که واقعیت داشته و اثبات شده است؛ وگرنه پروندهسازی که مصداق تهمت و بهتان است؛ گناهی که در روایات از کوههای سر به فلک کشیده نیز سنگینتر شمرده شده است.
هر کس بخواهد به دنبال احصای لغزشهای دیگران باشد، بیتردید مرتکب حرام شده است ؛ حتی اگر تنها بخواهد آنها را برای روز مبادا (!!) بایگانی کند. (نگاه کنید به روایات تکان دهنده ای که مرحوم شیخ حر عاملی در «وسائلالشیعة، ج 12، ص274» تحت عنوان « بَابُ تَحْرِیمِ إِحْصَاءِ عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِ وَ عَوْرَاتِهِ لِأَجْلِ تَعْیِیرِهِ بِهَا » گرد آورده است).
چنانکه گفته شد، افشای پرونده واقعی دیگران، از هر کس که باشد، زشت و حرام و جرم است؛ امّا باید افزود که این کار، اگر از سوی زمامداران صورت بگیرد بسیار زشتتر و نکوهیدهتر و مجرمانهتر است. زمامداران به دلیل امکاناتی که در اختیار دارند، بیشتر و آسانتر از اسرار دیگران آگاه میشوند، و اگر ظرفیت لازم را نداشته باشند، زودتر از دیگران هم به چنین مردابی گرفتار میشوند، خصوصاً آنکه معمولاً در اطراف رؤسا کسانی لانه میکنند که مایلند با نابود کردن دیگران، برای خود، بود و نمودی پیدا کنند.
آیا اتفاقی است که امیرمؤمنان، علی (ع) در نامهاش به مالک اشتر نوشت: «باید دورترین افراد ملّت از تو و دشمنترین آنها نزد تو، عیبجوترین آنها از مردم باشد؛ زیرا مردم ،خواه ناخواه، عیبهایى دارند و زمامدار سزاوارترین کس به پوشاندن آنهاست. بنابراین، درباره آن دسته از عیبهاى مردم که بر تو پوشیده است، پىجویى و کنجکاوى مکن؛ زیرا آنچه بر عهده توست پاک کردن عیبها و زشتیهایى است که بر تو آشکار مىباشد و قضاوت درباره عیبها و گناهانى که بر تو پوشیده مىباشد، به عهده خداست. پس، تا مىتوانى خطاپوش باش، تا خداوند نیز عیب و جُرمهاى تو را که دوست دارى از ملّتت پوشیده بماند، بپوشاند».
2- حالت قدرتطلبی
همه ما میدانیم، و به تجربه دیدهایم، که قدرتطلبی تا چه اندازه خطرناک و نابودکننده است. نه در زمانهای دور، در همین تاریخ معاصر، نیز کسان فراوانی را میتوان نام برد که، به ظاهر متدین و خدمتگزار بودهاند، اما آنگاه که مزه قدرت را چشیدهاند، چگونه به سراشیبی سقوط افتادهاند، و البته زیانهای جبرانناپذیری را هم به کشور و مردم وارد ساختهاند.
تمایل به حفظ و توسعه قدرت چنان آدمی را مست و مغرور میکند که به راحتی تمام موازین شرعی، اخلاقی و قانونی را زیر پا میگذارد، و البته حتماً توجیهات و بهانههایی هم دارد. چنین کسانی، اگر فضل خدا کمک نکند، تنها موقعی بیدار میشوند که در قعر چاه خودبینی افتاده باشند. بیجهت نیست که امام حسن عسکری (ع) همین خصلت را نشانه میرود و مایه هلاکت معرفی میکند؛ چنانکه امام صادق (ع) نیز فرمود: « هر که ریاست طلبد هلاک شود»، و فرمود: «ملعون است کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است کسی که به آن همت گمارد، ملعون است کسی که به فکر آن باشد».
همه آنچه پیشوایان دانا و معصوم فرمودهاند، شرح و بسط این آیه قرآن است که فرمود: «ایـن سراى آخرت است که آن را تنها براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برتریجویى در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت خوش فقط براى پرهیزکاران است».
دقت باید کرد که حُسن عاقبت و سعادت آخرت مال کسانی نیست که قدرت طلبی نمیکنند، بلکه به تعبیر قرآن، مال کسانی است که اراده آن را هم نمیکنند، چه رسد به طراحی و اقدام. امام راحل نیز با اشاره به تجربههای تاریخی موعظهای خواندنی برای این گروه دارند که میتوان در کتاب شریف چهل حدیث ایشان خواند.
- منبع: پايگاه اطلاعرساني شخصي دكتر محسن اسماعيلي
نظر شما